ی_ احساس_ نا آرومی_ وسیع و بی دلیلی دارم که آروم نمیشه :(

این جور موقع ها فکرم میره سمت کار احمقانه انجام دادن 

الان دو تا کار احمقانه تو ذهنم_ 

برم بلاک_ #68 با یک آدمی خیلی زیرکانه آشنا شم خیلی سر خوشآنه و احمقانه

دو به نگار پیشنهاد بدم مشروط به نخوابیدن


حالم خوب نیست 

بی دلیل 

نه دلم برا قاف تنگ شده نه کارها م تو مرحله ی نگرانی_ 

فقط تو این بدبختی_ رزومه

به طور احمقانه ای گند هم میزنم تو دانشگاه