ی_ احساس مزخرفی دارم
دیروز رفتم ویز لند {کفش بخرم}
طبقه سوم_ قائم بود
١٣٢
١٣٥
١٣٧
وقتی رسیدم پلاک_ ١٣٩
یک مغازه ی به چشم_ اول خالی اومد تو نظرم
و چیزی که خوشم نیومد این بود که ذهنم {شاید بدون توجه به تجربیات بریده بریده}
این طور ساخته بود که الان وارد_ حوزه ی انحصاری ویزلند میشه
اما ویزلند بخشی از اون مغازه بود
آدمها از چیزهای "قشنگ" عکس میگیرند که عکسشون مورد پسند_ مردم واقع بشه
در واقع ،
اون بیننده -احتمال قوی- اون عکس {} رو دوست نداره بلکه محتویات اون عکس رو دوست داره
{آیا این دو از هم جدا اند ؟ بله،}
بیننده توت فرنگی_ توی عکس رو قشنگ میبینه
وگرنه عکاس به تقریب هیچ کاری نکرده
سوژه؟ حتا شیوع هم داشته (سهل لوصول،)
من که فکر نمیکنم توت_ فرنگی_ کیلویی ٣٠ تومن قشنگی داشته باشه
البته حتا عکس انتقادی از این مساله هم شاید خوشم نیست
تنها از این طرف بازار_ تجریش به اون طرف_ بازار تجریش
و دوباره ..