-

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

سنمیاثسمیسمن

اشتباه کردم
اشتباهم و از اینجا به بعد مدیریت کنم
۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

فیلدد

میدونی چی 

من و 

خیلی 

ناراحت 

کرد

که فکر 

کردم

فلان سال ِ نا معلوم ِ دیگه میآی تهران و

فکر نکنم بخوای ببینیم هم و 

دلم خواست حتما نباشم 

ایران


*قاف داره می ره 

قاف شوهر نمیکنه 

قاف میره بگه حالا هر چی می خواد بشه بشه 

به ی ِ میگه 

سین هر چی و که بخواد بدست میآره


**یک نفر میخواد من و عاشق و وابسته ی خودش کنه و بعد بذاره بره {بی رحمی ِ من-شهریور ِ 96}

۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

هد

بعد 10 سال اومده ایران

از دهم 

15 روز 

همه اینا رو به من گفته

بعد تا امروز هیچ پیامی نداده


18 ساله م که بود پشت تلفن زدن های با کد ِ یک ،کامل فهمیدم یکی ِ که فقط پول و مد براش مهم ِ 

بالا ِ همه بودن


با همه ی این اوصاف 

با همه ی تلاش نکردن آدم ها -بی رحمی آدم ها- باز من تلاش کنم بی دلیل ؟

که خوشحال شه 

که فکر کنه مهم ِ برا دوستی تو ایران

که باز نخونه حس م و نا راحتی م و ناراحتی م و -مثل همه-


۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

قنبتاردئمزرد

به لیلا آشوری ِ کلاسمون یک جوری میگم که من خیلی دلم نمیخواد حرف بزنم همیشه

میگه آره بعضی ها درونگران 

میگم نه لزوما

منظورم این بود که

من از اونها نیستم که برا اینکه حرف زده باشم با همه حرف بزنم


آدم ِ میگه 

خوشحال ِ که اومده اینجا

میگه اینجا همه مهربون اند

میگه همه لبخند میزنن

فکر میکنم

چرا این جور چیزها برای من بلد نیست من و نمیکشه من و به وجد نمیآره


دلم میخواست برم اونجا

اما دلم نمیخواست کسی میدیدتم


۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

فکر نمیکنم من

پشت تلگرام میگه 
بیا ی ِ بازی کنیم
فکر کن من یکی از همکلاسی ها ت م و تو هم خودتی
1
2
3
میگه
ابر
من ی ِ حس خاصی بهت دارم
میگم 
یعنی چی ؟
میگه 
نمیدونم اما میشه وقتی دیدمت ببوسمت ؟
میگم 
وقتی دیدیم هم و حرف میزنیم
میگه باشه بیا فرض کنیم رفتیم پارک 
من دستم و گذاشتم رو زانو ت 
دوباره میگه 
بهش میگم نه
..
رفتیم باغ فردوس
میگه بیا بازی کنیم
من بازی دوست دارم
دوباره میگه
دستش و میذاره رو زانو م 
میخندم 
میگم قلقلک م میآد
باز میگه 
بهش میگم 
سخت ِ قاطی میکنم افراد و 
میگه 
میگم نه باز
میگه میشه بغلت کنم 
تردید میکنم
میگم 
نه
میرم سمتش 
میگه تموم شد بازی ؟
میگم آره
تاریک ِ
یکم بعدش میریم تو 
از جلو ویونا رد میشیم
میگم سیگار خونه
میگم ..
راه میریم
میریم بیرون
میگه ..
/
۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

جدیدا حس میکنم غر_ بی تلاش انجام میدم

خوابم نمیبره

وقتی خوابم نمیبره بیشتر احساس_ هیچ کس نبودن میکنم

کاش هیچ تلاشی لازم نبود

فکر میکنم اینهایی که یکی عاشقشون میشه 

هیچ تلاشی نمیکنن

من فردا ساعت هشت انتخاب واحد دارم 

بیدارم میکنی اگه بیدار نشدم خودم ؟

۲۱ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

احمقانه و تنها

من فکر میکنم اینا که با من صبح ها میرن دانشگاه و ورزش
اصلا ناراحت نیستن
میدونم فکر میکنین من احمق م یا در واقع حتا این فکرم نمیکنید 
اما انگار اصلا ناراحت نیستن
۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۱۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

سپ-یک

باید حتما من و بکشی ؟-!
۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

اناویدنا،

رفت
گفت شدنی نیست
و من و جوری کرد که به صفحه ی سیاه نگاه میکنم و ابراز ناراحتی میکنم با خودم
۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

نود و شیش

دست های سوخته و خط خطی با تیغ شده ی میشا
خود کشی ِ سپیده 
تشدید روی مریضی ِ روانشناسی ِ فرگل 

من و آروم تر و گریون تر کرده

*همه تون یا رفتین
یا دقیقا امسال با مریض های روانی تون برگشتین

# خیس چشمی
۰۴ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani