میدونی چی
من و
خیلی
ناراحت
کرد
که فکر
کردم
فلان سال ِ نا معلوم ِ دیگه میآی تهران و
فکر نکنم بخوای ببینیم هم و
دلم خواست حتما نباشم
ایران
*قاف داره می ره
قاف شوهر نمیکنه
قاف میره بگه حالا هر چی می خواد بشه بشه
به ی ِ میگه
سین هر چی و که بخواد بدست میآره
**یک نفر میخواد من و عاشق و وابسته ی خودش کنه و بعد بذاره بره {بی رحمی ِ من-شهریور ِ 96}