-

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

من تو تهران دست ِ دختری رو میگیرم که عاشقش نیستم ...

شب شده ،یادم می افته لباس ها ساعتی ِ تو لباس شویی مونده بر شون میدارم موقع پهن کردن به خودم میگم "قبل ِ ساعت ِ هشت ِ صبح ،قبل ِ ساعت هشت ِ صبح .."

میرم نخ بکشم دندون هام و با خودم فکر میکنم تو ی ِ کشور ِ دیگه حتا برند ِ نخ ِ دندون ِ 'نازک تر' ت رو باید دوباره آموزش ببینی ..به وسط های کار که می رسم میگم 'بابا' خیلی سخت می گیری ی ِ گوگل می کنی thin dental floss و همه چی حل می شه .. تموم که می شه می گم آره قبل ِ رفتن ی ِ لیست ِ گوگل ایت آماده میکنم (لازم نیست چیزی بگی خودم میفهمم)

....

بعد نوشته شده-این و دفعه پیش بی ادامه پنهان کرده بودم 

* دوباره زیر چشم ها ت نوشته : 24 اکتبر، سه شنبه 

۲۳ مهر ۹۶ ، ۲۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

صفرمطلق؟!

داشتم حساب میکردم من سه سال در گیر یک آدم بودم
داشتم فکر میکردم گل فروختن های این چند سال من باعث شد من دیگه اون دختر ِ 18 ساله که سر کلاس میگفت من میخوام گلفروش باشم نباشم (اوکی ِ)
داشتم فکر میکردم من باید برم وگرنه چند سال دیگه مطمئنم با خودم فکر میکنم من دو سال م و با فکر  کردن زهر مار کردم
و غیره 
۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani

چیزهای دیگه ای هم بود

دارم فکر میکنم چه قدر تو کارشناسی می شه لذت برد 
لذتی که من هیچ وقت نبردم و نخواهم برد 
--


۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۸:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
abr Tehrani