دیروز این طوری فکر کردم
ملکه تو آسانسور به دوستهای غریبه ش گفت
س_ اول[_ همه] من و برداشت اما در حالی که س_ بعد اینکه ملکه دوباره پرسیده بود جواب و گفته بود که رزومه تون خوب نیست یا یک همچین حرفی ولی باشه
نقل من قصه ای که رخ داده نیست ،به من چه (لذتی نداره مشکل یکی دیگه برام)
و اینکه بعد نمره ی سه صدم بالای ١٨ ش که بهش داده شده دیگه از این که تو امتحان پایانی فلان و فلان و اشتباه نوشته حرفی به میون نمیآره بلکه تو جایگاه قربانی و ١.٧ ام قرار گرفته
میدونم فکر میکنی من شبیه دختر حسودام -باشه
من فقط هدفک از گفتن این حرفها این بود که بگم درسته که گاهی ملکه جوری رفتهر میکنه که خیال میکنی صداقت هایی/خوبی و صافی رو داره که بچه ها دارن (البته توامان..) اما حرفم و به خوبی و اون و بدی خودم پس میگیرم
-لازم به ذکر_ (برای خودم) که منم دیروز به شهر_ جهنمی دروغ گفتم که به خاطر موضوع تمایل، داشتم که با شما بردارم