دقیقا وقتی تو ی ذهنتان با خودتان کلنجار میروید -با بدی خودتان- و به ملکه میگویید چه خوش شانس
وقتی فکر میکنید همان سوییت دریم_ اینگلیسی پراینده ی همسفرش که مسخره کردنش نقل مجلسش شده میشود تی ای_ استاد_ داور و باز همه چی با رویکرد نگاه و برداشت_ انسانی به خوبی و آسانی خیر میگذرد و سهل
میبینی پیام فروارد شده ای از ژو آن با مزمون دوست داشتن یک طرفه از ش میآد
کلن فکر میکنی تو چه قدر بدی و اون چه قدر صفر یا هر چی
کلن مساله بدی تو نیست کلن نباید یک چیزهایی و تجربه کردن_
کلن اینکه ملکه با یادآوری اینکه داده کاوی تو همه چی و داده کاوی تو سلامت تو یک ترم ..؟
بعد تو مجدد یادآوی میکنی الان برم به کجا بگم ؟
به شهر_ جهنمی بگم که حتا بگه به احمدی بر ندار ؟
ناراحت م
از همه تون
{اشک م گرفت کلن}
مضمون شاید